کد خبر: ۱۲۱۰۹
۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
تخصص دکتر خیراندیش بهبود رنج‌های مردم است

تخصص دکتر خیراندیش بهبود رنج‌های مردم است

نفیسه صابری، پزشک خیراندیش محله همه تمرکزش را روی خدمت به بیماران معطوف کرده است و کوشیده از نیازمندان حق ویزیت دریافت نکند. او ترجیح داد یک پزشک عمومی باشد که تخصص اصلی‌اش، درک عمومی از رنج‌های مردم است.

نفیسه صابری، پزشک خیراندیش محله پنج‌تن همه تمرکزش را روی خدمت به بیماران معطوف کرده است و کوشیده از نیازمندان حق ویزیت دریافت نکند. شاید بگویید حرفه‌اش است و کار خاصی نکرده، اما در هر جنبه از داستان زندگی‌اش، نشانه‌ای از علاقه و تمایلش به مردم پنجتن دیده می‌شود.

او می‌توانست مانند خیلی از پزشکان عمومی که این روز‌ها کلینیک‌های زیبایی تأسیس کرده و درآمد و پرستیژ اجتماعی را باهم به دست آورده‌ا‌ند، چنین کاری کند. اصلا می‌توانست در همان محله زندگی‌اش، مطب دایر کند و به فعالیت پزشکی بپردازد، ولی ترجیح داد یک پزشک عمومی باشد که تخصص اصلی‌اش، درک عمومی از رنج‌های مردم است. حضور او در محله پنجتن، فراتر از نسخه‌پیچی و تجویز داروست؛ او بخشی از حافظه جمعی مردم این محله است.

 

آغاز راه از مرز محرومیت

دکتر نفیسه صابری سال‌۱۳۶۰ به دنیا آمد و پس‌از تحصیل در دانشگاه، سال‌۱۳۸۷ به عرصه پزشکی وارد شد. آغاز خدمت پزشکی‌اش در مناطق محروم بود، طوری‌که آن دوره را سخت‌ترین مقطع کاری خود به یاد می‌آورد؛ «دو سال اول کارم را در شهرستان مرزی سرخس گذراندم و با جنبه‌ای از زندگی مردم روبه‌رو شدم که باورش برایم سخت بود؛ ازجمله گاهی می‌دیدم افراد دمپایی به پا نداشتند. آنجا با بیماری‌ها و مشکلات واقعی مردم آشنا شدم.»‌

در ادامه، سه سال از فعالیتش را در بیمارستان موسی‌بن جعفر(ع) قوچان گذراند؛ جایی که او بود و یک اورژانس و روستا‌های اطراف. درباره آن سال‌ها می‌گوید: پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها، تنها پزشک اورژانس شلوغ قوچان بودم، زیرا بیشتر پزشکانش در تعطیلات، راهی مشهد می‌شدند، ولی همان سال‌ها من را برای کار‌های سنگین آماده کرد.

 

نسخه‌های مهربانی دکتر خیراندیش در محله پنجتن

 

زندگی و خدمت در پنجتن

یک شیفت اضطراری

پس از گذراندن پنج‌سال کاری در شهرستان‌های خراسان رضوی، دکتر صابری به مرکز اورژانس شبانه‌روزی و درمانگاه خیریه امام‌حسن‌عسکری (ع) در طرقبه و شاندیز رفت. از حوالی سال‌۱۳۹۳، به‌صورت هم‌زمان در بیمارستان‌های امام‌حسین (ع)، جوادالائمه (ع) و بنت‌الهدی (س) در مشهد مشغول شد.

سال‌۹۳ زمانی‌که اولین فرزندش بیست‌روزه بود، یکی از دوستانش تماس گرفت و از او درخواست کرد که در درمانگاه پنجتن‌۲۵ به‌جای او شیفت بایستد؛ «دلم پر می‌کشید برای برگشتن به کار، برای همین گفتم «می‌آیم»، ولی فقط اسم پنجتن را شنیده بودم و نمی‌دانستم چطور خودم را باید به آنجا برسانم.»‌

دکتر صابری ادامه می‌دهد: پزشک عمومی‌بودن یک مسیر هموار و ساده نیست، به‌ویژه اگر تصمیم بگیری طبابتت را به جایی ببری که حتی اسم خیابان‌هایش را درست بلد نباشی. مدیر درمانگاه از من خواست به‌صورت منظم به آنجا بروم و من قبول کردم. خیلی راحت با مردم ارتباط گرفتم و آنها هم من را پذیرفتند. حالا پنجتن برایش فقط یک نشانی در نقشه نیست؛ یک تعلق است. جایی که خودش را پیدا کرده و هنوز باور دارد که بودنش در آنجا یک انتخاب نیست، بلکه روزی و قسمت است.

 

سال‌ها رفاقت با مردم

دلسوزی‌اش به حال بیماران روزبه‌روز بیشتر شد تا آنجا که اگر می‌دید مراجعه‌کننده‌ای مبلغ ویزیت را ندارد، با پذیرش هماهنگ می‌کرد و خودش آن مبلغ را می‌پرداخت. او به‌دلیل ارتباطی که با بیماران داشت، به‌سرعت مورد اعتماد و محبت آنها قرار گرفت؛ «سال‌هاست که بین آنها خودم هستم و هیچ نقابی ندارم. جایی مثل اینجا، تو را می‌سازد. می‌دانی پدر آن یکی دیابت دارد یا چه زمانی فشار خون دیگری بالاست. اینجا طبابت، فقط نسخه‌پیچیدن نیست، یک جور شراکت با زندگی مردم است.»

پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها، تنها پزشک اورژانس شلوغ قوچان بودم، زیرا بیشتر پزشکانش در تعطیلات، راهی مشهد می‌شدند

نقطه عطف مسیر حرفه‌ای دکتر صابری، ورود به منطقه پنجتن در مشهد بود؛ جایی که از سال۱۳۹۳ به‌صورت مداوم و بی‌وقفه به طبابت پرداخت. فعالیت دکتر نفسیه صابری پس از درمانگاه در مطب شخصی‌اش در پنجتن آغاز شد. آنجا او دیگر با دست‌ِ باز می‌تواند به بیمارانش خدمت کند.

مطبی که او اداره می‌کند از ساعت‌۴ بعدازظهر تا یک بامداد و در ماه رمضان، از غروب تا حدود ۲:۳۰ شب دایر است. این زمان‌بندی، کاملا بر‌اساس نیاز‌های مردمی که او می‌شناسد، تنظیم شده است؛ «محبت مردم، من را به سمت افتتاح مطب کشاند. روز اول ۷۵‌نفر را ویزیت کردم. حالا حتی طیف مردمی را که به مطبم می‌آیند، می‌شناسم. تا زمانی‌که اتوبوس‌ها فعال هستند، از روستای احمدآباد و اطراف می‌آیند و شب‌ها هم بیشتر بازاری‌هایی که اطراف حرم مغازه دارند و خانواده‌هایشان.»‌

 

درمان بدون چشمداشت

به گفته خودش، طی سال‌ها طبابت در منطقه، شبکه‌ای کامل از روابط خویشاوندی، اجتماعی و اقتصادی بیمارانش در ذهن دارد؛ «تقریبا هرکس وارد مطب من می‌شود، می‌دانم کیست، فامیلش چیست، وضع مالی‌اش چگونه است، چه مشکلاتی دارد... این‌قدر با مردم اینجا اُخت شده‌ام که اصلا نیازی به پرس‌وجو نیست.»

در این مسیر، او با چالش‌هایی هم مواجه می‌شود. همکارانش در منطقه از او شکایت‌های مختلفی می‌کنند و نامه‌ای از نظام پزشکی به او می‌رسد که فعالیت‌های رایگانش را غیر قانونی اعلام می‌کند.

 

پزشکی که از ناامیدی به مادری رسید

امیدی که نمانده بود...

او همچنان که برای مردم می‌کوشد، خودش نیز ماجرا‌هایی را در زندگی شخصی‌اش تجربه کرده است که دست‌کمی از جنگ ندارد. به‌سادگی و بی‌پیرایه، داستان‌هایش را تعریف می‌کند: هیچ نشانه‌ای نداشتم. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد توده‌ای خطرناک در شکمم جا خوش کرده باشد. زیر تیغ جراحی رفتم درحالی‌که باروری‌ام به خطر افتاده بود. پزشک گفت در این سال‌ها فقط یک مورد شبیه تو دیده‌ام که توده‌ای به این سرعت و شدت در بدنش رشد کند.

پس‌از جراحی، وقتی تست هورمون‌های باروری را گرفتم، امیدم بیشتر به یأس تبدیل شد. «ای‌ام‌اچ»، عددی که نشان می‌دهد چقدر ذخیره تخمک در بدن یک زن باقی مانده، برای من در حد «یک‌دهم» بود. این یعنی پایین‌تر از مرز امید.

 

زایش از نازایی

صابری می‌گوید: وقتی پزشک به من گفت قید بچه را بزنم، ناامید نشدم. مسیر بچه‌دارشدنم از آن مسیر‌های عادی و هموار نبود. من باور دارم معجزه‌ها وقتی اتفاق می‌افتند که آدم‌ها انرژی مثبت جمع می‌کنند. وقتی پزشک گفت وقتت را تلف نکن، همسرم کنارم ماند. آ‌ی‌وی‌اف، دارو، استرس، خداحافظی‌های پی‌درپی با محل کار، سقط و.... در هر حاملگی روح و جسمم با هم می‌جنگیدند تا تولد، ممکن شود. 

اضافه می‌کند: هزینه‌ها زیاد بود، اما علاقه به بچه داشتن در من قوی‌تر. در طول بارداری زیارت عاشورا می‌خواندم. حرز امام‌جواد (ع) را زیر لب زمزمه می‌کردم. از امام‌حسین (ع)، بچه‌ام را طلب کردم.

باور داشتم که اگر خدا بخواهد، حتی عدد یک‌دهم، می‌تواند به زندگی من معنا ببخشد. بچه اولم در آی‌وی‌اف اول به دنیا آمد؛ ولی برای پسر دومم، سه بار این فرایند را پشت سر گذاشتم و در هفتمین بارداری، پسر سومم به دنیا آمد. از سال ۹۲ تا ۹۹، هفت بارداری و دفعات متعدد سقط و بیهوشی را تجربه کردم.

 

نسخه‌های مهربانی دکتر خیراندیش در محله پنجتن

 

وقتی خدا بخواهد...

در همه آن سال‌ها، با هر بار درمان آی‌وی‌اف، امیدمثل جرقه‌ای در دل نفیسه صابری روشن می‌شد؛ «می‌رفتم و می‌آمدم. پروسه تکرار می‌شد. اما رها نکردم. صدای قلب بچه را می‌شنیدم، ولی سه‌چهار ماه بعد همه‌چیز تمام می‌شد. رها نکردم، چون واقعا عاشق بچه هستم. هنوز هم وقتی بچه‌های بیمار به مطبم می‌آیند، ناخودآگاه به آنها می‌گویم مامان.» برای سومین فرزندش، تا هفتمین دوره آی‌وی‌اف پیش رفت؛ نه از سر نیاز، بلکه از سر عشق.

می‌گوید: دو بچه داشتم، ولی حسی در وجودم بود که می‌گفت باید بیشتر از این باشد. دوست دارم بیشتر از یک نفر باشم.

سال‌هاست که هیچ نقابی ندارم. اینجا طبابت، فقط نسخه‌پیچیدن نیست، یک جور شراکت با زندگی مردم است

حالا سه پسرش کنار او هستند؛ مادری که در همه این سال‌ها نه فقط درمانگر، که خود درمان‌شده‌ای بود از درد‌هایی که کمتر کسی می‌بیند. نفسیه صابری با ارادت به امام‌حسین (ع) و ادای نذر‌های بزرگ در ایام محرم و صفر، پیوند عمیق‌تری با معنویت پیدا کرده است.

او محرم هر‌سال به شکرانه داشتن فرزندانش در محلاتی مانند اسماعیل‌آباد غذای نذری توزیع می‌کند؛ «از همان فرزند اولم نذر کردم که پنج‌سال در ماه محرم خرج بدهم. این نذر با به‌دنیا‌آمدن هر‌بچه تکرار شد. حالا کارن، اولین پسرم ده‌ساله شده است و همیشه به او می‌گویم تو زندگی ما را قشنگ کردی.»‌

 

دلسوزی و دلگرمی

فرهاد تاجیک، ساکن محله پنجتن

چندسالی هست که با خانم دکتر صابری آشنا شده‌ام. بار اول در درمانگاه پنجتن ۲۵ من را ویزیت کردند. بعد هم که مطب خودشان را راه انداختند، همان‌جا پیگیر درمانم شدم. داستان من با بیماری سخت شروع شد؛ حملات پانیک. دکتر زیاد رفتم، کلی دارو خوردم، اما فایده نداشت.

با دارو‌های خانم دکتر در دو‌سه‌ماه، حالم خوب شد، اما فقط دارو نبود، از همه مهم‌تر شخصیت و دلسوزی‌اش است و وقتی که برای شنیدن حال و روز بیمار می‌گذارد. برعکس بعضی دکترها، دارو را الکی نمی‌دهد؛ دقیق می‌پرسد، می‌فهمد چه شده و بعد نسخه می‌نویسد.

یک بار که در مطب ایشان بودم، دیدم خانم دکتر نه‌تنها ویزیت نگرفت، بلکه خودش دارو هم داد. به‌نظرم دکتر صابری فقط یک پزشک نیست. در محله، بین مردم شناخته‌شده ا‌ست، آن‌قدر که با وجود فعالیت سه درمانگاه نزدیک مطبش، هنوز هم بیشتر افراد ترجیح می‌دهند پیش خودش ویزیت شوند. بیشتر اقوام من هم پیش ایشان می‌روند، چون می‌گویند ویزیت‌هایش خوب است. دلگرمی‌هایشان هم درکنار درمان و دارو خیلی اثربخش است.

 

برخورد خوب و درمان دقیق

رقیه حسینی، ساکن محله پنجتن

به‌نظرم خانم دکتر صابری به‌خاطر برخوردش بین اهالی اینجا محبوب است. در خانواده ما، شوهرم، بچه‌هایم، حتی اقواممان که از قزوین می‌آیند، همه پیش ایشان ویزیت می‌شوند.

دختر کوچکم، چهار‌سالش است و هر وقت مشکلی پیدا می‌کند، می‌گوید «من را مطب خانم دکتر ببر»، چون از برخورد خوبش انرژی مثبت می‌گیرد. ایشان با دقت معاینه می‌کند، وقت می‌گذارد، خوب گوش می‌دهد و بعد دارو می‌نویسد. برای همین بیشتر وقت‌ها یک نوبت معاینه کافی است.

ازطرفی شوهرم ناراحتی قلبی و کم‌خونی شدید دارد و بار‌ها شب حالش بد شده؛ در چنین شرایطی بار‌ها به خانم دکتر پیام داده‌ام و جوابم را داده است. با اینکه ساعت کاری مطبش بعدازظهرهاست، شماره‌اش را هم دارم و می‌توانم خارج از ساعت کاری با او در ارتباط باشم. این یعنی یک پزشک که فقط شغلش برایش مهم نیست، سلامت مردم هم برایش اهمیت دارد.

اگر بخواهم یک جمله بگویم که خانم دکتر را تعریف کند، می‌گویم برخورد خوب، معاینه دقیق، و درمانی که واقعا اثر دارد.

 

* این گزارش یکشنبه ۲۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۵ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44